Web Analytics Made Easy - Statcounter

عضو موسس سازمان مجاهدین انقلاب ناگفته‌هایی از مقابله جریان چپ با آیت الله راستی کاشانی و انحرافات این جریان را تشریح کرد.

گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم- عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی: سردار حسین نجات شخصیتی است که بعد از حکم امام(ره) مبنی بر عدم حضور نیروهای نظامی در احزاب سیاسی، از فعالیت‌های سیاسی کناره گرفت و سالهای سال در سپاه پاسداران در مسئولیت‌های مختلف خدمت کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شاید همین حضور وی در کسوت یک شخصیت نظامی موجب شد تا پیشینه سالها فعالیت مبارزاتی او کمتر گفته شود. از همان اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی به همراه تعداد دیگری از دوستان خود سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را راه اندازی کردند. وی همان ایام در معیت شهید محمد بروجردی به منطقه کردستان رفت تا با غائله ضدانقلاب و ناامنی‌ در این نقطه مقابله کنند و جزو بنیانگذاران سازمان پیشمرگان کرد مسلمان شد.

سردار نجات پیش از انقلاب در گروه منصورون یکی از 7 گروه تشکیل‌دهنده مجاهدین انقلاب فعالیت داشت و از همان دوران با علمای بزرگی همچون مرحوم منیرالدین حسینی و آیت‌الله راستی کاشانی در ارتباط بود. در کنار اینها، سوابق نظامی این سردار باسابقه سپاه نیز پر از مسئولیت‌های گوناگون است؛ از جانشینی ریاست ستاد مشترک سپاه و فرماندهی قرارگاه ثارالله تا فرماندهی سپاه ولی‌ امر و جانشینی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بخشی از کارنامه وی در دوران حضور در این نهاد انقلابی است.

بیشتر بخوانید: امام با گزارش چپ‌ها علیه راستی کاشانی چه کرد؟

بیشتر بخوانید: بهزاد نبوی و چپ‌ها آیت‌الله راستی را خانه‌نشین کردند

در پرونده ماجرای چپ‌ها و راستی سراغ هر که رفتیم، تاکید داشت برای تکمیل شدن مصاحبه‌ها با یک عضو موثر و موسس سازمان مجاهدین انقلاب مصاحبه کنیم؛ آن شخص کسی نبود جز سردار حسین نجات. او که از ابتدا تشکیل سازمان تا زمان خروج از آن و ورود به سپاه در بطن ماجراها بوده است.

سردار که به واسطه مسئولیت اخیرش در مهم‌ترین نهاد اطلاعاتی کشور، این روزها مشغله‌های فراوانی دارد، حدود یک ساعت وقت خود را به خبرنگاران سیاسی تسنیم اختصاص داد و از سخن گفتن درباره استادش آیت الله راستی و بیان انحرافات چپ‌ها استقبال کرد و در عین حال با ذهنی دقیق و منسجم به تمام سئوالات ما، صریح پاسخ گفت.

از سویی ارتحال مرحوم آیت‌الله راستی بهانه‌ای شد تا با این عضو قدیمی و موسس مجاهدین انقلاب درباره تاریخچه سازمان و اختلافات جناح فقاهتی و جناح چپ مجاهدین به گفت‌‌وگو بنشینیم؛ گرچه خوانش و قرائت وارونه این روزهای طیف چپ از نسبتش با نماینده امام در سازمان و مصادره ایشان که روزگاری بیشترین معارضه و مناقشه را با او پیدا کردند، مزید بر علت شد تا در پرونده‌ای مجزا با عنوان ماجرای چپ‌ها و راستی به‌تفصیل به نسبت آنها با آیت‌الله راستی کاشانی بپردازیم.

بیشتر بخوانید: چپ‌ها با آیت الله راستی چه کردند؟

متن پیش‌رو حاصل مصاحبه یک ساعته ما با سردار حسین نجات است که از نظر می‌گذرانید:

تسنیم: با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، برای اولین پرسش بفرمایید گروه‌های تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب چه ویژگی‌هایی داشتند که منجر به اتحادشان شد؟

سردار نجات: گروههایی که سازمان مجاهدین را در سال 58 تشکیل دادند، 2 وجه مشترک با هم داشتند. اولین وجه آنها این بود که همه رهبری امام خمینی (ره) را قبول داشتند. دومین وجه این بود که همه آنها با مشی مارکسیستی مجاهدین خلق مخالف بودند یعنی هم با رویه و هم با برنامه‌ها و هم با مشی آنها مبنی بر نزدیکی به تفکرات مارکسیستی، مخالف بودند.

** علت حضور نماینده ولی‌فقیه در سازمان مجاهدین انقلاب

بعضی از این گروه‌ها مانند گروه توحیدی صف و منصورون هم ولایت فقیه را قبول داشتند هم از اجتهاد و تقلید درک و فهم درستی داشتند. بعضی از این گروهها و به طور مشخص امت واحده‌ای‌ها، بعضی از مباحثی مانند ولایت فقیه را نه اینکه قبول نداشته باشند ولی برای آنها جا نیفتاده بود که بحث ولایت فقیه و تقلید کردن چه معنا و مفهومی دارد.

بخشی از گروه‌های 7 گانه احساس می‌کردند اگر قرار است سازمانی تشکیل شود که با مردم در ارتباط باشد و فعالیت سیاسی انجام دهد، اصلا نمی‌شود که در چنین سازمانی نظر ولی‌ فقیه روشن نباشد چرا که می‌خواهیم در این سازمان کار سیاسی انجام دهیم و سازمان عقیدتی سیاسی هستیم. اگر نظر ولی‌فقیه در فعالیت‌های سازمان اعمال نشود، پس فرق ما با سازمان مجاهدین خلق که برای خود کتاب‌هایی مانند اقتصاد به زبان ساده یا شناخت می‌نوشت و در آن قرآن و احادیث را تفسیر به رأی کرده بودند، در چیست؟ شناختی و اقتصادی به درد ما می‌خورد که با قواعد فقهی تطابق داشته باشد. لذا از همان جا برخی از اعضا مطرح کردند ما باید از امام درخواست انتخاب فردی که فقیه باشد را به عنوان نماینده ایشان در سازمان داشته باشیم چرا که ما دسترسی دائم به حضرت امام نداشتیم.

** کسی که برای اولین بار آیت الله راستی را به امام پیشنهاد کرد

تسنیم: آیا این مسئله به پیشنهاد آقای ذوالقدر بود؟

سردار نجات: آقای ذوالقدر، حبیب داداشی، محمد رضوی، آقای ساجدی، بنده و تعدادی دیگر این موضوع را قبول داشتند. در رابطه با این بحث توافقی در سازمان انجام شد. در یکی از ملاقاتهایی که تعدادی اعضای مرکزیت سازمان با حضرت امام داشتند و آقای ذوالقدر و بهزاد نبوی بودند، این مطلب با ایشان مطرح می‌شود. یکی از اعضا در همان جلسه به ایشان می‌گوید که البته آقای راستی با گروههایی چون منصورون پیشتر در ارتباط بوده و گزینه مناسبی است.امام نیز در واکنش می‌گویند که همین آقای راستی گزینه خوبی برای نمایندگی من در سازمان است.

بعضی از آقایان که احساس می‌کردند وجهه فقهی آقای راستی به وجهه سیاسی او غلبه دارد، به امام پیشنهاد دادند که آقای راستی نماینده امام در مسائل فقهی و امور ایدئولوژیک باشد و در امور سیاسی فرد دیگری معرفی شود. امام فرمودند که نیازی به این کار نیست و خود آقای راستی کفایت می‌کند، البته گفتند که اگر خود‌ آقای راستی در امور سیاسی در یک مسئله‌ای سوالی داشته باشد، از خود من سوال خواهد کرد و بحث نماینده سیاسی با هوشیاری امام منتفی شد. روند سازمان اینگونه بود که هر هفته یا دو هفته یک بار شورای اجرایی سازمان که 5 نفر بودند به خدمت آقای راستی در قم می‌رسیدند و مصوبات جلسات شورای اجرایی و بیانیه‌های صادره از سوی کمیته سیاسی سازمان را به اطلاع ایشان می‌رساندند. آقای راستی نیز نظرات خود را منتقل می‌کردند.

تسنیم: این شورا از چه نفراتی تشکیل می‌شد؟

سردار نجات:ما در سازمان یک شورای مرکزی داشتیم که متشکل از 15 نفر بود و یک شورای اجرایی که مسئول این شورا آقای صادق نوروزی بود و آقای باقر تحویل‌زاده هم عضو شورای اجرایی بودند.

شورای مرکزی سازمان امکان داشت که هر روز یا یک روز در میان، جلسه داشته باشند و انتخاب اعضای این شورای 15 نفره با رای تمامی اعضا اعم از اعضای شهرستانها صورت می‌گرفت. آن 15 نفر شامل آقایان بهزاد نبوی، صادق نوروزی، آرمین، تاج‌زاده، فدایی، ذوالقدر، الویری، حسن واعظی، محمد رضوی و از یک مقطعی به بعد بنده نیز عضو شورای مرکزی بودم.

** احساس خطر آیت‌الله راستی از تندروی برخی اعضای سازمان

تسنیم: چه شد که آیت الله راستی بیشتر در سازمان وقت گذاشتند؛ و از چه زمان متوجه برخی انحرافات درون تشکیلاتی شدند؟

سردار نجات: از یک مقطعی آقای راستی احساس کردند که اعضای سازمان در موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های سیاسی کمی تندروی دارند. خود ایشان برداشتش این بود که به دلیل فاصله گرفتن سازمان از مسائل دینی این اتفاق افتاده و تصمیم گرفتند که بیشتر وقت بگذارند و امور سازمان را زیر نظر بگیرند که این موضوع نیز باعث شد که در درستی یا نادرستی اقدامات و مواضع سازمان نظرات خود را بیان کنند که این روند کم کم با مقاومت تعدادی از اعضاء سازمان مواجه شد.

ایشان در یکی دو جلسه از جلسات سازمان که از صبح تا بعد از ظهر برگزار می‌شد، حضور پیدا کرد و از اعضا خواستند که هر شخصی در 3 دقیقه نظرات خود را در جلسه بیان کند. پس از آن جلسه معلوم شد که در داخل سازمان و میان اعضا اختلاف نظرات جدی وجود دارد و اعضا انتقاداتی جدی نسبت به برخی رویه‌ها و اقدامات سازمان ابراز کردند. ایشان پس از این جلسات رهنمودهای کلی را ارائه دادند که ما احساس می‌کردیم پس از آن تقریباً تنش‌ها منتفی می‌شود ولی اختلافات ادامه پیدا کرد.

اعضای چپ سازمان در حدود وظایف آقای راستی در سازمان تشکیک کردند و گفتند ایشان نماینده است و نماینده باید تنها نظارت کند و حق دخالت در امور سازمان را ندارد. آقای راستی ولی نظرش این بود که وظیفه من این است که اگر جایی دیدم انحرافی ایجاد شد، جلو آن را بگیرم و مثلاً چنین کاری را انجام بدهید و چنان کاری را انجام ندهید. این موضوع باعث شد، بهزاد نبوی در یکی از جلساتی که هیأت دولت خدمت امام می‌رسید روی نحوه حضور آیت‌الله راستی مطالبی خدمت امام ارائه کند.

**حمایت امام از آیت الله راستی دربرابر جناح چپ

پس از آن، در جلسه‌ای که آقای راستی با حضرت امام داشتند، به ایشان درباره دخالت‌هایی که در امور سازمان انجام می‌داد صحبت کرده و گفته بود که عده‌ای از این دخالتها ناراضی هستند و معتقدند نماینده امام باید نظارت کند نه دخالت. امام در جواب ایشان گفته بودند که اگر نظرات ناظر نافذ نباشد که نظارت معنی نمی‌دهد. ایشان همچنین در ادامه به آقای راستی فرمودند که شما همین رویه را ادامه بدهید و با قوت بیشتر نظارت کنید. پس از مدتی که اختلافات علنی‌تر شد، اعضای مخالف با حضور آقای راستی که 18 نفر بودند در دی 61 از سازمان استعفا دادند.

تسنیم: فرمودید 18 نفر استعفا دادند اما گویا در منابع 37 نفر ذکر شده!

سردار نجات: همان 18 نفر بودند و و هرکس که گفته 37 نفر حرف درستی نزده و اسامی این افراد نیز کاملا مشخص است و به شکل رسمی امضا کردند. این که می‌گویند 37 نفر ممکن است بعضی هواداران را هم بعداً اضافه کرده باشند اما آن نامه‌ای که امضاء شد، اسامی 18 نفر ذکر شده بود.

امام هم سال 60 در پیامی فرمودند افرادی که عضو احزاب و سازمان‌های سیاسی هستند نباید در عضویت نیروهای مسلح باشند و یکی از این دو را باید انتخاب کنند. بعضی از افراد مانند آقایان ذوالقدر، بروجردی، حمیدزاده، محسن رضایی و بنده که برخی‌هایمان از اعضای اصلی سازمان بودیم از سازمان استعفا دادیم. پس از این اتفاق آقای راستی از بین قدیمی‌های باقی‌مانده 7 نفر را به عنوان اعضای شورای اجرایی جدید انتخاب کردند که عناصر مهم آنها آقایان بصیر‌زاده، فدایی، روح الامینی، علی‌‌عسگری، فیاض مجتهدی، الله‌وردی به عنوان اعضای هیئت اجرایی انتخاب شدند.

بعدها تعدادی از آنها مانند آقایان فدایی و صراف پور به جبهه رفته و قرارگاه صراط را راه انداختند که وظیفه حمل و نقل لجستیکی در بخش‌های مهندسی بود. سال 65 نیز خود سازمان به این نتیجه رسید که جنگ اولویت دارد و آقای راستی خدمت امام رسیدند و گفتند که اعضا اعتقاد دارند که در این برهه جنگ اولویت دارد و خودشان استعفاء داده و درخواست انحلال سازمان را دادند که امام نیز با این درخواست‌ها موافقت کردند.

** بهزاد نبوی رگه‌های مارکسیستی داشت اما آنها را نجس می‌دانست

تسنیم: در جریان شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب اعضای برخی گروه‌هایی چون فلق مانند مصطفی تاجزاده اصلاً سابقه مبارزه نداشتند یا گفته شده برخی اعضای شاخص امت واحده همچون بهزاد نبوی رگه‌هایی از انحراف در تفکراتشان به ویژه در زمان حضور در زندان دیده می‌شد، به خصوص در مراودات با مارکیسیست‌ها که آنها را نجس نمی‌دانستند.

سردار نجات: البته بهزاد نبوی جزو کسانی بود که مارکسیستها را نجس می‌دانست؛ حالا ممکن است شخص بهزاد یک رگه‌های از گرایش به گروههای مارکسیستی قبل از انقلاب داشته باشد ولی افرادی چون صادق نوروزی و پرویز قدیانی که در زندان بودند، اینگونه نبودند.

** محمد سلامتی اعتقادی به تقلید و ولایت‌فقیه نداشت

تسنیم: محمد سلامتی هم همینطور بود؟

سردار نجات: او یک شخصیت خاصی داشت و خود را مرجع علمی می‌دانست و اصلا اعتقادی به ولایت فقیه و تقلید کردن نداشت. حتی کتابی به نام پنج اصل نوشته بود و به طور کلی نه حوزه و نه بحث اجتهاد را قبول نداشت.

حُسنی که انقلاب داشت این بود که عملکرد امام و محبوبیت و نوع حضور ایشان در بین قاطبه مردم به گونه‌ای بود که تمام دیدگاههای گذشته روشنفکران را متحول کرده بود. خیلی‌ها شاید تا قبل از انقلاب از طرفداران سرسخت شریعتی بودند و یا اجتهاد را نمی‌فهمیدند ولی عاشق امام بودند و وقتی امام مباحثی هم چون فقه، اجتهاد و تقلید را مطرح کردند،‌ به واسطه علاقه به امام پذیرفتند البته در همان دوران افرادی از سازمان بودند که امام را قبول داشتند لیکن اجتهاد و حوزه را قبول نداشتند. البته طبیعی بود که افرادی که در دانشگاههای قبل از انقلاب پرورش یافته‌ بودند به راحتی نمی توانستند همه مباحث فقهی و دینی را قبول کنند.

**محسن آرمین از مبانی روشنفکری لیبرال فاصله نگرفت

به طور مثال شخصی مانند آرمین هیچ‌گاه تفکراتش از شریعتی و جریان روشنفکری لیبرال فاصله نگرفت. البته عقیده خود را خیلی اصلاح کرد. مثلا خیلی از مبانی فکری و مطالعاتی شهید مطهری را پذیرفته بود ولی اعتقاد من درباره این گروه از اعضا این است که اینها نتوانستند از مبانی روشنفکری لیبرالی فاصله بگیرند. همانطور که ایراد مجاهدین خلق این بود که خود را مفسر قرآن می‌دانستند و خودشان را فقیه می‌دانستند ولی سواد تخصصی آنرا نداشتند این بحث در بین عقلا خیلی روشن است که حتی وقتی کسی می‌خواهد پزشک شود باید 7،8 سالی دروس مربوط به پزشکی را به دقت خوانده و در این حوزه صاحب نظر شود. حالا آیا کسی که دیپلم گرفته و مدتی هم پرستار بوده باشد، می‌تواند تجویز پزشکی کند و آیا مردم تجویز او را قبول می‌کنند؟ به همین منوال در اسلام نیز برای تشخیص حرام یا حلال بودن یک چیز و اظهارنظر در مورد احادیث و آیات قرآن باید به دروس فقهی تسلط داشته باشید.

ابتدایی‌ترین تخصص نیز در این مسیر تسلط به زبان و ادبیات عرب است. دوم علم رجال است، سوم علم اصول، چهارم درایه است که برای استنباط در آیات قران و احادیث لازم است. ولایت فقیه یعنی انتخاب فقیه عادل یعنی ما شخصی در راس امور خود قرار می‌دهیم که با تسلط کامل بر روی مباحث فقهی قادر به اجتهاد کردن در قرآن و احادیث است و دوم ویژگی عدالت است یعنی گناه نمی‌کند. بنابراین وقتی ما ولایت فقیه و حکومت اسلامی را قبول کردیم باید از رویه اداره کشور در حکومت‌های غربی فاصله بگیریم.

** مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند

شما وقتی هفته‌نامه عصر ما(ارگان سازمان منحله مجاهدین انقلاب) را از زمان تاسیس در سال 71 تا زمان بسته شدنش می‌خوانید به راحتی درک می‌کنید که محتوای اصلی آن مبانی لیبرال دموکراسی و عدم اعتقاد به ولایت فقیه و عدم اعتقاد به حکومت دینی است. دقیقا مشکلی که ما با حزب مشارکت داشتیم در همین مبانی بود. حزب مشارکت دقیقا مشابه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مبانی ولایت فقیه را قبول نداشت. ما حرفمان با آنها این نیست که آقای راستی را قبول نداشتند که نداشتند؛ مشکل ما با آنها این است که اینها مبانی امام و حوزه را قبول نداشتند.

تسنیم: درباره ویژگی‌های آیت‌الله راستی کاشانی کمتر صحبت شده؛ شما که از نزدیک با ایشان حتی تا اواخر رحلتشان مانوس بودید، بفرمایید این عالم ربانی چه خصوصیت بارزی داشتند؟

سردار نجات: آقای راستی چند خصوصیت بارز داشته است. یکی از خصوصیات این بود که ایشان مجتهد مسلم بود. مجتهدی که تمام علمای حوزه او را قبول دارند. از آیت‌الله سبحانی گرفته تا‌ آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله مکارم ایشان را قبول داشتند. دوم این که ایشان عضو شورای استفتا حضرت امام بود. یعنی اگر کسی می‌خواست درباره فتوای امام سوال کند باید به ایشان مراجعه می‌کرد. آقای منتظری هنگامی که می‌خواست کتاب ولایت فقیه را بنویسد 3،4 نفر از علمای حوزه را طرف مشورت خود قرار داد که یکی از آنها آقای راستی بود و نفرات دیگر حضرات آیات سید جعفر کریمی، امامی و آیت‌الله احمدی میانجی بودند.

ایشان همچنین مدتی رئیس مدیریت حوزه علمیه قم بود. یعنی همه مراجع اجتهاد و خبرویت ایشان را قبول داشتند. خصویت بارز دیگری که ایشان داشت این بود که پیرو صدیق امام بود.

**یاری آیت الله راستی به امام در زمان غربت نجف

تسنیم: نسبت آیت الله راستی با انقلاب اسلامی و ولی فقیه چگونه بود؛ این سئوال را از این جهت می‌پرسیم که در روزهای گذشته جناح چپ سازمان تلاش کرد تا چهره دیگر از ایشان در نسبت با انقلاب اسلامی ارائه کند تا جایی که یکی از سران همین طیف در مصاحبه‌ای با کنایه می‌گوید که آقای راستی این اواخر جزو خواص بی‌بصیرت شده بود به همین خاطر ما سراغ ایشان رفتیم!

سردار نجات: سوال خوبی کردید؛ از خصوصیات برجسته آیت الله راستی کاشانی روحیه انقلابی او بود. وقتی که امام به ترکیه تبعید شدند و پس از آن از ترکیه به نجف رفتند، در آن زمان آقای راستی درس خارج می‌دادند و امام نیز همزمان در نجف درس خارج را شروع کردند. در همان زمان‌ آقای راستی و مدنی اعتقاد داشتند حضرت امام که در راس چنین نهضتی قرار دارند، نباید در نجف تنها باشند و درس خودشان را تعطیل می‌کنند و به شاگردان خود می‌گویند که به درس امام در نجف بروند. این حرکت آقای راستی و آیت‌الله مدنی بسیار ارزشمند بود که کلاس خارج خود را تعطیل کنند و طلاب را راهی درس خارج امام کنند و این به ثبات جایگاه علمی امام افزود. ایشان خودش می‌گفت که پس از مدتی برای احترام به حضرت امام شخصا پای درس خارج ایشان حضور پیدا کردم و در یک مورد ظاهراً حاج آقا مصطفی به ایشان می‌گوید که شما با درجه علمی‌تان نیازی به حضور در این جلسات ندارید ایشان میگوید مباحثی که امام در جلسه خارج فقه خودشان بیان می‌کنند در کلاسهای که در دوران طلبگی داشته‌، نبوده است و من از درس ایشان استفاده می‌نمایم.

بنده به شخصه از سال 55 با‌ آقای راستی آشنا شدم. در آن زمان ما دانشجویان ضد رژیم بودیم و مرتبط با گروه سیاسی منصورون بودیم که بخشی از اعضای آن اقدامات مسلحانه نیز انجام می دادند. به قم می‌رفتیم و از ایشان درس اخلاق می‌گرفتیم و در همان زمان ایشان مروج تفکرات امام بودند. حتی آیت‌الله شرعی که یک پای دفاع از تمام گروههای مسلح بود ،مسائل فقهی‌اش را از آقای راستی به عنوان نماینده امام می‌پرسید.

** مرحوم راستی بیت منتظری را منحرف می‌دانست

تسنیم: یکی از وجوه مرحوم راستی کاشانی مقابله با جریان‌ها و تفکرات انحرافی بود. همین مسئله شاید موجب شد تا با جناح چپ سازمان مخالفت کنند. درباره این وجه از اندیشه مرحوم راستی بفرمایید و اینکه علاوه بر جریان چپ سازمان، با کدام جریان‌های منحرف مخالفت و مبارزه کردند؟

سردار نجات: انقلاب که پیروز شد یکی از افراد اصلی که در مبارزه با جریانهای انحرافی حضور فعال داشت، شخص آقای راستی بود و از آنجا که ایشان با مشی افرادی چون مهدی هاشمی معدوم و همفکرانش مخالف بوده این افراد همواره درس اخلاق ایشان را بر هم می‌زدند و اوج بصیرت ایشان آنجا بود که از همان زمان بیت آیت‌الله منتظری را منحرف می‌دانستند و چندین بار در رابطه با انحرافات بیت ایشان با آقای منتظری صحبت کرده بودند.

خیلی از آقایانی که ادعای سیاسی بودن و بصیرت می‌کنند آن موقع این انحراف عمیق در دفتر آقای منتظری را قبول نداشتند و ایشان را متهم به مخالفت با آقای منتظری می‌کردند.

** ماجرای بند ج تقسیم اراضی و مخالفت آیت‌الله راستی چه بود؟

البته افرادی چون صادق نوروزی اذعان می‌کرد که از نظر بینش سیاسی آقای راستی به نسبت مرحوم منتظری برتری دارد.

این نکته را باید اشاره کرد که یکی از نقاط اختلاف، بر سر بند ج بود. آن زمان قانونی تصویب شد تحت عنوان تقسیم اراضی که در بند ج این قانون حاوی مباحثی بود که تصمیم‌گیری راجع به این مورد را امام برعهده آیت‌الله مشکینی و منتظری گذاشتند. در بند ج این قانون آمده بود که ستاد مربوطه می‌توانستند از کسانی که بیش از یک مقدار مشخص زمین دارند، زمین اضافی را از او بگیرند و به کشاورزان برای کارهای کشاورزی بدهند. آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی و یکی دیگر از مراجع درباره این قانون موضع‌ منفی گرفتند و به امام نامه نوشتند که به این بند ایراد دارند.

آقای راستی ولی به امام می‌گفت که آقایان مراجع به اصل قانون ایراد دارند نه به نحوه اجرا چون با این موافق نیستند، بهتر است کل قانون اجرا نشود ولی مخالفان آقای راستی می‌گفتند که او با بند ج مشکل دارد که در مسیر اجرای این قانون سنگ‌اندازی می‌کند که این موضوع واقعیت نداشت.

امام چون موافق کل طرح بودند اینطور گفتند که بروید و این مراجع را راضی کنید و اگر راضی نشدند این بند را اجرا نکنید. ستاد واگذاری زمین معتقد بود که آقایان مراجع به نحوه اجرا ایراد دارند در صورتی‌که امام فرمودند که آقایان به اصل بند ج، ایراد دارند. آقای راستی هم می‌گفت که آقایان مراجع به اصل قانون ایراد دارند نه به نحوه اجرا و چون با این موافق نیستند بهتر است بند ج اجرا نشود ولی مخالفان آقای راستی می‌گفتند که او با بند ج مشکل دارد که در مسیر اجرای این قانون سنگ‌اندازی کند و این موضوع واقعیت نداشت.

از طرفی این طیف از اعضای سازمان از همان اول با مالکیت خصوصی مخالف بودند و تحت جو مارکسیستی آن مقطع اینکه شخصی مثلا کارخانه شخصی داشته باشد، مخالف بودند. ولی آقای راستی نظرش این بود که اگر شخصی مالی را از راه حلال کسب کرده باشد بهتر است که آن مال دست او باشد. یک کارخانه‌دار می‌تواند 100 نفر را سر کار ببرد و روش مارکسیستها که نمی‌گذاشتند افرادی واحدهای تولیدی راه‌اندازی کنند باعث می‌شود که اشتغالی نیز ایجاد نشود. حالا همین‌هایی که آن روزها تحت تفکرات مارکسیستی با اموال و دارایی‌های خصوصی مخالف بودند در زمان آقای هاشمی طرفدار واگذاری کل اقتصاد به بخش خصوصی شدند که با این موضع نیز رهبری مخالف بودند که به شکل بی برنامه تمام واحدهای بزرگ را به بخش خصوصی واگذار شود.

بنابراین موقعی که شخصی به مبانی فقهی آشنایی نداشته باشد اینگونه دچار تناقض در رفتار می‌شود. اختلاف اصلی ما با این آقایان(طیف چپ سازمان) این بود که می‌گفتیم شما مبانی شرعی و فقهی و روش اجتهاد را قبول ندارید. دوم اینکه امام را از بعد سیاسی قبول دارید و به مبانی ایشان پایبند نیستید.

** آیت الله راستی از ابتدا با میرحسین مخالف بود

تسنیم: ایشان نسبت به انحرافاتی که در برخی دولت‌ها پدید آمده بود، چه دیدگاهی داشتند؟

سردار نجات: اینها تا آخرین لحظه که آقای راستی با جریانات انحرافی برخورد داشتند، با آقای راستی مخالفت می‌کردند. ایشان با جریان میرحسین موسوی از ابتدا مخالف بود. در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی با برخی از تصمیمات او که منجر به تساهل فرهنگی می‌شد، مخالف بود. با دولت آقای خاتمی به خاطر اینکه اینها در مباحث فرهنگی مشی لیبرال دموکراسی را رواج می‌دادند، مخالف بودند. بنابراین معلوم می‌شود که ایشان صاحب بصیرتی است که این انحرافات را به خوبی درک می‌کرده و در برابر آنها موضع‌گیری می‌کرده است.

تسنیم: پس ادعایی که برخی از چپ‌ها ابراز می‌کنند که مرحوم آقای راستی با آنها در این اواخر همراه شده بودو از مواضع گذشته خود دست کشیده بود از کجا ناشی می‌شود؟

سردار نجات: این مسئله از زمانی بود که ایشان سکته کرد و یک طرف بدن او فلج شد و در تکلم ایشان نیز اثر گذاشت و مصادف شد با دولت آقای احمدی‌نژاد.

آیت‌الله راستی در انتخابات سال 84 (بخصوص در مرحله دوم) از آنجا که احمدی نژاد را فردی ارزشی می‌دانست تایید می‌کرد و به او رای داد. پس از آن اتفاقاتی باعث شد که نظر آقای راستی نسبت به آقای احمدی‌نژاد تغییر کند و در سال 88 به آقای محسن رضایی رای داد.

آیت‌الله راستی با جریان میرحسین موسوی از ابتدا مخالف بود. در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی با برخی از تصمیمات او مخالف بود. با دولت آقای خاتمی به خاطر اینکه اینها در مباحث فرهنگی مشی لیبرال دموکراسی را رواج می‌دادند نیز مخالف بودند.

** آیت الله راستی سال 88 به محسن رضایی رای داد

** آیت الله راستی سال 88 در جلسه خانوادگی درباره احمدی‌نژاد چه گفت؟

تسنیم: پس از اینکه ادعا می‌شود ایشان در سال 88 به موسوی رای داده، درست نیست؟

سردار نجات: بله درست نیست. ایشان همان زمان هم اعلام کردند که به آقای محسن رضایی رای می‌دهد. ایشان به شدت به ولایت فقیه و رهبری اعتقاد داشتند. در همین مقطع (انتخابات 88) ایشان همه اطرافیان را دور خود جمع کرد و گفتند که کسی از اطرافیان من حق صحبت علیه آقای احمدی‌نژاد را از جانب من ندارد و درباره او از جانب من چیزی نگویید و صرفاً بگویید رای بنده آقای محسن رضایی است.

فیلم/مجرای حضور آیت الله راستی در روضه‌های بیتایشان معتقد بودند که حرام است که ما کاری انجام دهیم که با نظر رهبری فاصله داشته باشد لذا شما اگر چیزی به نقل از آقای راستی شنیدید که با سخنان رهبری فاصله دارد یا سخنان رهبر معظم انقلاب به درستی به ایشان نرسیده بود یا نقل این اختلاف نظر از پایه کذب است.

** حضور آیت الله راستی با ویلچر در روضه‌های رهبری/احترام ویژه رهبر انقلاب به آیت الله

مقام معظم رهبری نیز به ایشان احترام ویژه‌ای قائل بود. ایشان وقتی منزل آقا روضه برگزار می‌شد، حتما سعی می‌کرد که حتی با ویلچر حضور پیدا کنند ولی این اواخر که با ویلچر هم توان حرکت نداشت، دیگر موفق به حضور در منزل آقا نشدند.

**مرحوم راستی تبعیت از آیت الله خامنه‌ای را بر خود واجب می‌دانست

به اعتقاد بنده مانند آقای راستی کمتر شخصیتی را داریم که به این شکل ولایت فقیه را درک کرده باشد. ایشان از نظر سنی از آقا بزرگ‌تر بودند و شاید از‌ آقا زودتر مجتهد شده باشند ولی تبعیت از آقا را به خودشان واجب می‌دانستند.

کدام یک از آقایانی که می گویند آقای راستی به ما نزدیک شده بود، خود را ملزم به اطاعت از فرامین رهبری می‌دانند؟ اگر واقعا به دنبال مشی رهبری بودند چرا در قضیه فتنه 88 با فتنه‌گران همراهی کردند؟ لذا اگر اینها حرفی دارند چرا در زمان حیات ایشان حرفی نزدند؟

شما اگر آقای راستی را با برخی فقهای حوزه مقایسه کنید، متوجه می‌شوید که ایشان در عین حال که از نظر علمی از جایگاه والایی برخوردار هستند، بینش و بصیرت سیاسی فوق‌العاده‌ای نیز داشتند.

** نبوی و آرمین نظرشان درباره ولایت فقیه و رابطه با آمریکا را اعلام کنند

تسنیم: در همین زمینه آقای آرمین در مصاحبه‌ای مدعی شده که مواضع آن زمان آیت‌الله راستی علیه طیف متبوعش به این دلیل بود که طیف راست سازمان(جناح فقاهتی) مدام سراغ ایشان می‌رفت و ایشان را به طیف چپ بدبین کرده بود!

سردار نجات: خط مشی و وضعیت ایشان همواره مشخص بود. خب الان که دیر نشده است. آقای آرمین و بهزادنبوی نظرشان را راجع به خطوطی که امام گفتند، مشخص کنند. برای مثال نظرشان را راجع به 10 سرفصل صحبت‌های امام از جمله بحث ولایت فقیه، نشریات و آزادی مطبوعات، تبعیت از رهبری، مسئله فلسطین، رابطه با آمریکا و... بگویند.

فیلم/ نبوی نظرش را درباره ولایت فقیه روشن اعلام کندشما که مدعی هستید ما روی ذهن آقای راستی رفتیم، بیایید نظرتان را با خط امام مقایسه کنید. وقتی از خط امام صحبت می‌کنند بخاطر فریب مخاطب است و گرنه اینها تبعیتی از خط امام نداشتند. خط امام در وصیت نامه سیاسی حضرت امام مشخص است. بیایند در مورد تک تک سرفصل های این وصیت نامه موضع خود را مشخص کنند تا معلوم شود چقدر با امام و خط امام فاصله دارند.

** علت انکار محسن آرمین درباره بازجو بودنش در بند 209 اوین

تسنیم: جالب است که سایر کارهای سازمان در آن مقطع را هم انکار می‌کنند. برای مثال آقای آرمین حضورش در بازجویی از گروهک فرقان و بند 209 اوین را نیز منکر می‌شود؟

سردار نجات: اولا اینکه کسی که در بند 209 بوده افتخار است چراکه با گروهکی‌ها و تروریست‌ها برخورد کرده است. اگر کسی امروز آن را انکار می‌کند می‌خواهد بگوید من مخالف برخورد با منافقین بودم!

البته ما خوشحال می‌شویم که امثال ایشان که کمکی به انقلاب نکردند، صف خود را از انقلابیون جدا کنند لیکن بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ایشان جزو بازجوهای بند 209 بودند حالا اگر پشیمان شده‌اند مربوط به خودشان است.

تسنیم: گویا کتاب معروف ولایت‌فقیه سازمان را شما و ‌آقای ذوالقدر نوشتید؟ این سوال را از این جهت می‌پرسیم که طیف چپ سازمان، جناح موافق آیت الله راستی را فقدان کار فکری در سازمان متهم می‌کند؟

سردار نجات: من و آقای ذوالقدر عضو کمیته ایدئولوژی سازمان بودیم. اصل این کتاب را آقای ذوالقدر براساس مباحثی که بخش عمده‌اش در خدمت آیت‌الله منیرالدین حسینی داشتیم و درباره ولایت‌فقیه صحبت کرده بودند با روش جدید و بحث‌های شهید مطهری تدوین کرد.حالا اینکه به زعم آقایان فکری نبودیم یعنی فکر آنها را قبول نداشتیم(باخنده) و گرنه حداقل سه چهار نفر از ما جزو کمیته ایدئولوژی و کمیته اقتصادی و دفتر سیاسی سازمان بودیم.

انتهای پیام/

گفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانچرا آرمین بازجو بودنش را انکار می‌کند؟/آیت الله راستی کاشانی از ابتدا با میرحسین مخالف بودگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسدارانگفت و گو با سردار حسین نجات جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسداران R1381/P1360/S1,10,11,17/CT2 موضوعات مرتبط سازمان مجاهدین انقلاب

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۳۸۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گزارش ایرنا از راستی آزمایی خبر بی‌بی‌سی درباره نیکا شاکرمی

موضوع گزارش چیست؟

مرگ نیکا شاکرمی به دلیل سن و تصویر معصومانه او و اظهارنظر و تقابل رسانه‌ای خانواده، خاله، مادر و دیگر نزدیکانش پس از اعلام مرگ او، یکی از ترندهای خبری و رسانه‌ای در حوادث ۱۴۰۱ محسوب می‌شود و بر همین اساس، انتشار دوباره جزئیاتی از شیوه مرگ او، محل بحث، قضاوت و حتی ابراز خشم و ناراحتی از سوی بخشی از کاربران شبکه‌های اجتماعی و فعالان رسانه‌ای شده است.

این گزارش به قلم سه نفر از کارمندان بی‌بی‌سی از سرویس گزارش تحقیقی نوشته شده که جز «برترام هیل»، چندان شناخته شده نیستند. برترام، ماه پیش جایزه مستند تحقیقی سازمان عفو بین‌الملل را با عنوان «پیدا کردن شکنجه‌گرم» از آن خود کرده است.

۱۰ ساعت بعد از انتشار گزارش در بخش خاورمیانه بی‌بی‌سی و به زبان انگلیسی، بی‌بی‌سی فارسی نیز گزارش را در بخش ایران خود بازتاب داد. محور گزارش، نامه «خیلی محرمانه»‌ای از سوی سازمان اطلاعات سپاه به فرمانده کل سپاه ارسال شده و شامل دو بخش است: جزئیاتی از بازداشت نیکا حوالی پارک لاله و در مرحله اول انتقال او به یک مقر پلیس، در مرحله دوم انتقال به یک مرکز بازداشت و بعد از آن اقدام برای انتقال او به زندان اوین که اتفاق نمی‌افتد و همچنین جزئیاتی از آزار و اذیت جنسی و ضرب‌وشتم او با باتوم از زبان چهار مأمور که گویا به دلیل مرگ او، مورد مؤاخذه یا به تعبیر گزارش استماع دفاعیات (hearing) قرار گرفته و نامه، شرح توضیحات آنهاست.
در این گزارش تلاش شده با بررسی شواهد آشکار، محتوای سند انتشار یافته توسط بی‌بی‌سی، بررسی و راستی‌آزمایی شود.

برای همه ادعاهای گزارش سند منتشر شده است؟!

همه ماجرایی که بی‌بی‌سی تعریف و تصاویری که از محل دستگیری و جانمایی مأموران درون ون که ترسیم کرده، مبتنی بر دو تصویر زیر است:

نامه بدون تاریخ و شماره از نظر اعتبار رسیدگی، قابل بررسی نیست و از نظر تحقیقات نیز شکلی از سندسازی پیدا می‌کند، آنچنان که بی‌بی‌سی نیز با ادعای نگرانی از امنیت افشاکنندگان سند از «ساختگی بودن » این تصاویر خبر داده استنامه بدون تاریخ و شماره از نظر اعتبار رسیدگی، قابل بررسی نیست و از نظر تحقیقات نیز شکلی از سندسازی پیدا می‌کند، آنچنان که بی‌بی‌سی نیز با ادعای نگرانی از امنیت افشاکنندگان سند از «ساختگی بودن » این تصاویر خبر داده است اما با فرض درست بودن این دو تصویر و پذیرفتن این دو عکس به عنوان «سند»، برای دیگر ادعاهای مطرح شده در گزارش مانند کشته‌شدن نیکا بر اثر ضربات باتوم یا رها کردنش در «خیابان خلوتی در بزرگراه یادگار امام» همین تصاویر سندگونه نیز ارائه نشده است.
به تعبیر ساده‌تر، حتی اگر بپذیریم این تصاویر، «سند» بوده و به آنها هیچ ایرادی از نظر فونت و شماره و تاریخ ندارند، از نظر تعداد، با تعداد ادعاهای مطرح شده در گزارش تناسب نداشته و کمترند.

تائید اسناد مخدوش، با تماس تلفنی منبع آگاه!؟

بی‌بی‌سی برای آنکه اعتماد مخاطب را جلب کند، تصریح می‌کند «در مواردی اسنادی که با عنوان سندهای رسمی مربوط به ایران در اینترنت منتشر شده‌اند جعلی از آب درآمدند... به همین دلیل برای اطمینان از اصالت سند آن را به یک مأمور سابق اطلاعاتی ایران دادیم که صدها گزارش مشابه را قبلاً دیده بود. او با استفاده از یک کد رسمی که روزانه توسط مسئولان اطلاعاتی در ایران صادر می‌شود، با آرشیو سپاه پاسداران تماس گرفت تا در مورد وجود چنین گزارشی مطمئن شود.»
از همه عجیب‌تر این است که نویسندگان گزارش می‌گویند «ما هرگز نمی‌توانیم صد درصد مطمئن باشیم این اسناد واقعی باشند اما این کار_یعنی تماس با یک مأمور نفوذی و تأئید اسناد گزارش شده_ ما را مطمئن کرد که «ماجرا» واقعی است»


ون؛ یخچال یا خودروی یخچال‌دار؟

نکته قابل توجه دیگر آنکه، گزارش ادعا می‌کند نیکا روی یک فریزر داخل ون گذاشته شده. پرسش اساسی این است که وجود یک فریزر درون ون به چه کار می‌آید؟ اگر منظور استفاده از کامیونت‌های فریزدار است که در روزهای اعتراض‌ها نیز ادعا شد یک شرکت تولیدکننده محصولات لبنیاتی با ماشین‌هایش، مأموران امنیتی و افراد پلیس را جابجا می‌کند؛ که باید گفت این‌گونه ماشین‌ها اولاً ون نیستند و ثانیاً کل فضای قسمت بار آنها، فریزر یا محفظه سرد حمل‌ونقل بار محسوب می‌شود، نه اینکه فریزر کوچکی در قسمت عقب یک ون تعبیه شود.

در ادامه، نویسندگان گزارش در پی آن هستند که ضرب و شتم نیکا و آزار جنسی او را مبتنی بر آنچه در گزارش بازخواست مأموران که گزارش از آنها با نام‌هایی و با عنوان «تیم ۱۲» نام می‌برد، شرح دهند. این شرح جزئیاتی از درگیری سه مأمور با نیکا را دربرمی‌گیرد که پر از توصیف‌های جزئی است تا واقعی به نظر آید و در نهایت به کشته‌شدن نیکا و رها کردن جسد او می‌رسد.

حتی سی‌ان‌ان در گزارشی ادعا کرد مأموران امنیتی ساعت ۲۰:۳۷ سه‌شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ نیکا را بازداشت کردند، در حالی که مطابق گفته مادر نیکا، او با دخترش بین ساعت ۲۳:۳۰ تا ۲۳:۴۰ تماس تلفنی داشته؛ همچنین طبق گزارش بی‌بی‌سی، نیکا در آن ساعت، باید از دنیا رفته باشد؛ اگرچه مبدأ حرکت دو گزارش بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان، تصویری از نیکاست که روی یک سطل زباله واژگون ایستاده و روسری آتش گرفته‌ای به دست دارد.

محل کشف جنازه نیکا شاکرمی؛ یادگار امام یا چهارراه امیراکرم؟

گزارش بی‌بی‌سی به نقل از یکی از چهار فرد مورد بازجویی شده در این پرونده، محل رهاسازی جسد نیکا شاکرمی را زیر پلی در بزرگراه یادگار امام بیان کرده است اما در ایام پاییز ۱۴۰۱ رسانه‌ها محل کشف جسد دختری با مشخصات نیکا شاکرمی را حوالی خیابان جمهوری و چهارراه امیر اکرم نزدیک به محل زندگی «خاله‌ نیکا» بیان کردند، محلی که در آن زمان محل سکونت نیکا بوده در همان روزها تصاویر دوربین‌های مدار بسته نیز آن را تائید کرد.

پرسش آنجاست که اگر درستی گزارش بی‌بی‌سی را بپذیریم، چگونه جسد نیکا شاکرمی از محل رها شده یعنی اتوبان یادگار امام، به نزدیکی محل خانه اون در چهار راه امیر اکرم منتقل شده است؟ شاید بلافاصله پاسخ دهیم که توسط مجرمانی که مرتکب این اتفاق شده‌اند؛ اما این پاسخ با سایر بخش‌های گزارش بی‌بی‌سی در تناقض است.

گزارش مدعی است همه چیز در مورد نیکا شاکرمی در «چند ساعت» و خودروی یخچال‌دار اتفاق افتاده و پس از اطمینان از فوت او، جسد در خیابانی رها شده است؛ پس با این تفاسیر، فرصتی برای آن چهار نفر ادعایی وجود نداشته تا:
۱_ هویت این دختر را شناسایی کرده؛
۲_ از مسیر بانک‌های موجود اطلاعاتی آدرس رسمی وی یعنی محل زندگی مادرش را پیدا کنند؛
۳_ بررسی کنند او مدتی است با مادرش زندگی نمی‌کند؛
۴_ محل زندگی آخر وی را که در هیچ بانک اطلاعاتی ثبت نبوده و در واقع محل زندگی غیررسمی و موقتی او بوده را کشف کنند، تا پس از رهاسازی جسد در اتوبان، دوباره به محل اتوبان بازگشته این جنازه را برداشته و به نزدیکی محل زندگی او انتقال دهند.

بی‌بی‌سی راست می‌گوید یا سی‌ان‌ان؟

جسد نیکا شاکرمی ساعت ۷:۳۰ صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۱ در حیاط خانه‌ای در خیابان لبافی‌نژاد در چهارراه امیراکرم پیدا شد. او تا ۲ ساعت ۳۶ دقیقه پیش از آن زنده بوده است؛ روی پشت بام ساختمان نیمه‌کاره‌ای در همسایگی محل پیدا شدن جسدش و البته در مجاورت کوچه پشتی خانه خاله‌اش. همان جایی که باقی وسایلش پیدا شده و همان جایی که آخرین پیامک را برای مادرش ارسال کرده: «تقصیر هیچکس نبود». بعد از چهار پیامکی که مادر برای او فرستاده و در آنها از وضعیت او ابراز نگرانی کرده.

خانواده نیکا با توجه به عدم پاسخگویی او و گم شدنش، جست‌وجو را شروع و هفتم مهرماه ۱۴۰۱ اعلام مفقودی می‌کنند. نهم مهرماه جسد نیکا پیدا می‌شود و پزشکی قانونی علت مرگ او را «شکستگی‌های متعدد در ناحیه سر، لگن، اندام‌های فوقانی و تحتانی، دست و پاها و در رفتگی لگن» تشخیص داد.
دروغ‌سازی در مورد نیکا از همان هفته نخست اعلام مرگش آغاز شد و حتی سی‌ان‌ان در گزارشی ادعا کرد مأموران امنیتی ساعت ۲۰:۳۷ سه‌شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، نیکا را بازداشت کردند، در حالی که مطابق گفته مادر نیکا او با دخترش بین ساعت ۲۳:۳۰ تا ۲۳:۴۰ تماس تلفنی داشته و همچنین مطابق گزارش بی‌بی‌سی، نیکا در آن ساعت دیگر باید از دنیا رفته باشد؛ اگرچه مبدأ حرکت دو گزارش بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان، تصویری از نیکاست که روی یک سطل زباله واژگون ایستاده و روسری آتش گرفته‌ای به دست دارد.

غیر از این موارد، روایت بی‌بی‌سی در مورد محل کشف جسد نیکا نیز عجیب است: «خیابان خلوتی در بزرگراه یادگار امام» که از محل پیدا شدن جسد در نزدیکی منزل خاله نیکا که او در آن شب قصد اقامت در آنجا را داشته و همچنین نقشه حرکتی نیکا در حوالی بلوار کشاورز، فاصله‌ای طولانی دارد.

با این حال و با وجود تأیید حرکت و تمایلات نیکا از جمله علاقه به ارتفاع از سوی مادر و خاله‌اش، این دو بعد از مدت کوتاهی تلاش کردند روایت بازداشت و کشته‌شدن او بر اثر اصابت ضربات سخت را ترویج کنند؛ حتی اگر در روزهای ابتدایی تصویر ورود او به منزل نیمه‌کاره در دوربین مداربسته تأیید کرده باشند.

از دیگر نقاط اختلاف گزارش سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی که هر دو ادعا می‌کنند تحقیقی‌اند، این است که اولی تأکید دارد نیکا در بازداشتگاه کشته‌شده و بی‌بی‌سی مدعی شده او در ون یخچال‌دار بر اثر ضربات باتوم از دنیا رفته است.

طبق قوانین و مناسبات رایج در نیروهای نظامی و امنیتی، برگزاری جلسه بررسی نیروهای سپاه و بسیج و همچنین تهییه گزارش آن، بر عهده «سازمان حفاظت اطلاعات» است و مجموعه «اطلاعات سپاه» در این زمینه ماموریت و وظیفه‌ای نداشته و از نظر قانونی مجاز به ورود به این حوزه نیست زیرا فقط نهاد ذی‌صلاح برای رسیدگی به تخلف‌های نیروهای رسمی یا وابسته نظامی، سازمان حفاظت اطلاعات آن نهاد است.

اطلاعات سپاه یا «سازمان حفاظت اطلاعات سپاه»؟

با فرض تخلف مأموران و تدارک جلسه استماع به تعبیر بی‌بی‌سی، طبق قوانین و مناسبات رایج در نیروهای نظامی و امنیتی، برگزاری جلسه بررسی نیروهای سپاه و بسیج و همچنین تهییه گزارش آن، بر عهده «سازمان حفاظت اطلاعات» است و مجموعه «اطلاعات سپاه» در این زمینه ماموریت و وظیفه‌ای نداشته و از نظر قانونی مجاز به ورود به این حوزه نیست زیرا فقط نهاد ذی‌صلاح برای رسیدگی به تخلف‌های نیروهای رسمی یا وابسته نظامی، سازمان حفاظت اطلاعات آن نهاد است و تنها این مجموعه است که می‌تواند در صورت اثبات تخلف نیروهای سپاه یا بسیج، مجازات این نیروها را در مراجع قضایی پیگیری کند.

با این حال، کل گزارش بر اساس سندی که ادعا می‌شود از جانب اطلاعات سپاه به فرماندهی سپاه ارسال شده، تهیه و تنظیم شده است؛ گزارشی که در رویه‌های مرسوم و رایج در نیروهای نظامی، غیرمرسوم و فاقد پشتوانه حقوقی و قانونی است.

محل برگزاری جلسه بررسی؛ اطلاعات سپاه یا قرارگاه ثارالله؟

جلسه استماع گزارش پرونده‌ای با این اهمیت قاعدتا لازم است به دعوت مجموعه تولیدکننده گزارش در محل آن مجموعه برگزار شود؛ بر اساس گزارش بی‌بی‌سی این گزارش را اطلاعات سپاه تولید کرده بنابراین محل ارائه گزارش نیز باید در محل آن مجموعه و به دعوت اطلاعات سپاه باشد اما در گزارش، محل معاونت قرارگاه ثارالله قرائت می‌شود و جالب توجه اینکه، نه فقط نهاد حفاظتی سپاه در این جلسه غایب است، بلکه افرادی از مجموعه فراجا برای استماع نتیجه گزارش داخلی سپاه به این جلسه دعوت شده‌اند.

نکته مهم دیگر در مورد مدعوین این جلسه آن است که صاحب محل قرائت گزارش یعنی معاون اطلاعات قرارگاه ثارالله در این جلسه حاضر نیست.

کل گزارش بر اساس سندی که ادعا می‌شود از جانب اطلاعات سپاه به فرماندهی سپاه ارسال شده، تهیه و تنظیم شده است؛ گزارشی که در رویه‌های مرسوم و رایج در نیروهای نظامی، غیرمرسوم و فاقد پشتوانه حقوقی و قانونی است


سردار سید رضا موسوی؛ فرمانده تیپ ویژه تهران بزرگ نیروی انتظامی؟!

در بخش مربوط به حاضران جلسه استماع از «سردار سیدرضا موسوی فرمانده تیپ ویژه تهران بزرگ نیروی انتظامی» یاد شده است؛ تاریخ جلسه مربوط به ۲۵ مهرماه ۱۴۰۱ بوده و جست‌وجو در اخبار نشان می‌دهد در این تاریخ، در گزارش بی‌بی‌سی، «سردار احمد نورعلی» فرمانده تیپ ویژه تهران بزرگ بوده است.

در مورد سایر افراد ادعایی حاضر در این جلسه نیز بررسی و پیگیری بخش راستی‌آزمایی ایرنا نشان می‌دهد اسامی واقعی و مستعاری همچون «سردار مجلل»، «سردار جلالی» و «سردار مینویی» در سازمان اطلاعات سپاه و مجموعه‌های وابسته وجود خارجی نداشته و ساختگی هستند.

ناجا یا فراجا؟!

سال ۱۴۰۰ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با تغییر سازمان و تائید فرماندهی کل قوا از «نیرو» به «فرماندهی کل» ارتقاء سازمانی یافت و این تغییرات در ابتدای سال ۱۴۰۱ در عنوان رسمی این مجموعه نیز اعمال شد.

سردار حاجیان سخنگوی این نیرو ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ این تغییر نام از «ناجا» به «فراجا» را اعلام کرد و گفت: با توجه به تغییر ساختار پلیس و اضافه‌شدن سازمان‌ها و تغییرات در برخی معاونت‌ها، لازم بود کلمه ناجا نیز تغییر یابد. ناجا یعنی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران؛ بنابراین، با توجه به اینکه پلیس از نیرو بودن، تبدیل به فرماندهی کل شده، کلمه «فراجا» یعنی فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، جایگزین کلمه «ناجا» شده است.

پس از این تاریخ، در همه مکاتبات رسمی و رسانه‌ای عنوان «فراجا» برای نیروی انتظامی به کار برده شده است. تاریخ تنظیم گزارش بی‌بی‌سی مهرماه ۱۴۰۱ بوده و در اسناد منتشر شده مرتبط با این گزارش، در همه مراحل از نیروی انتظامی با عبارت قدیمی «ناجا» استفاده شده و عبارت به روز شده «فراجا» به کار گرفته نشده است.

‌می‌توان این گزارش را به «حمله ایران به اسرائیل، افزایش اعتراض‌های بین‌المللی به کشتار در غزه و یا تلاش برای پیگیری جدی پروژه‌ای» نامید که پس از ادعای هک سامانه‌های قضایی از آن با عنوان «عدالت انتقالی» یاد کرده‌اند.

نیروی غیررسمی حزب الله یا مامور با حکم ماموریت رسمی؟!

در پایان گزارش، بار دیگر دو ادعای جدید مطرح می‌شود؛ یکی هویت مأموری به نام «نعیم ۱۶» که نام مستعار سروان «محمد زمانی» است و مطابق ادعای گزارش، به صورت کتبی توبیخ شده. و ادعای دوم اینکه همه مأموران دخیل در رخداد ادعایی مرگ نیکا، از نیروهای حزب‌الله بودند و این نیروها «توسط سپاه مورد استفاده قرار گرفته‌اند اما گاه خارج از حوزه قضایی این نهاد فعالیت می‌کنند.»
گزارش مشخص نمی‌کند منظور نیروهای بسیجی هستند یا نیروهای حزب‌الله و آیا منظور از نیروهای حزب الله، نیروهایی است که ارتباط رسمی با سپاه یا بسیج نداشته‌اند؟
با این حال در بخش دیگری از این گزارش، نیروهای نامبرده شده در پرونده را عضو تیم عملیاتی «۱۲ مسلم» و با حکم ماموریت ۶۵ ۲۳۴ ۵۸۱ بیان کرده که تحت امر یگان امنیتی سپاه محمد رسول‌الله(ص) فعالیت می‌کنند.

نکته جالب توجه در اشاره به نام یگان‌های عملیاتی در این گزارش هم اینجاست که با وجودی که اسامی این یگان‌ها اسامی معصومین و ائمه بوده، در هیچ‌یک از بخش‌ها عبارات رایج که نشانه احترام به این اسامی است همچون (ص) و یا (ع) به کار برده نشده است.

گزارش جدید در ابتدا مخاطب خارجی دارد. مخاطبی که با دستورالعمل‌های سازمانی در ساختار اداری و نظامی ایران آشنایی ندارد؛ بی‌بی‌سی اعتبار بالاتری نسبت به مخاطب ایرانی دارد و تصویر ایران نزد او مخدوش است.

چرا بی‌بی‌سی جهانی و چرا نیکا؟

با در نظر گرفتن همه این مقدمه‌ها و عطف به گزارش‌ها و بررسی‌های پیشین در مورد رخداد تلخی که برای نیکا شاکرمی رخ داده، باید گفت گزارش جدید در ابتدا مخاطب خارجی دارد. مخاطبی که با دستورالعمل‌های سازمانی در ساختار اداری و نظامی ایران آشنایی ندارد؛ بی‌بی‌سی اعتبار بالاتری نسبت به مخاطب ایرانی دارد و تصویر ایران نزد او مخدوش است.

‌می‌توان این گزارش را به «حمله ایران به اسرائیل، افزایش اعتراض‌های بین‌المللی به کشتار در غزه و یا تلاش برای پیگیری جدی پروژه‌ای» نامید که پس از ادعای هک سامانه‌های قضایی از آن با عنوان «عدالت انتقالی» یاد کرده‌اند.
اما آنچه واضح است، سوژه فوت «مهسا امینی» اکنون کارکرد خود را برای برانگیختن نگاه منفی در جهان علیه ایران از دست داده است و این تلاش را می‌توان حرکتی برای خلق سوژه‌های جدید قلمداد کرد.

هر چند این حرکت می‌تواند ادامه‌دار باشد و در ادامه به رویه جاری رسانه‌های غربی علیه ایران برای شکل‌دادن یک پرونده حقوق بشری بیانجامد. البته برخی نظرسنجی‌ها در مورد اولویت ذهنی مخاطب جوان غربی نیز اهمیت دارد؛ چنانکه مرکز تحقیقات پیو که یک مرکز افکارسنجی معتبر آمریکایی است، در آخرین نظرسنجی خود اعلام کرد جوانان آمریکایی با مردم فلسطین، همدل‌ترند تا ساکنان سرزمین‌های اشغالی. یک سوم جمعیت زیر ۳۰ سال آمریکا با فلسطینی‌ها همدل است، در حالی که این رقم برای ساکنان سرزمین‌های اشغالی به ۱۴ درصد می‌رسد. البته همچنان که پیش‌بینی می‌شود این همدلی در جوانان با ترجیح سیاسی دموکرات بالاتر است.

پنداشت یا تلقی مطلوب نسبت به اسرائیلی‌ها روز به روز کمتر می‌شود. در حالی که از سال ۲۰۱۹ تاکنون سهم بزرگسالان زیر ۳۰ سال با دیدگاه مطلوب یا موافق نسبت به اسرائیلی‌ها ۱۷ درصد کاهش یافته؛ دیدگاه زیر ۳۰ ساله‌های آمریکایی در مورد مردم فلسطین در این بازه زمانی تغییر نکرده است.
هدف از انتشار این گزارش توسط بی‌بی‌سی هر چه باشد، تا اینجای کار تعداد بالای تناقض‌ها در گزارش، قضاوت قطعی درباره درستی یا نادرستی آن‌را بسیار دشوار می‌کند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • راستی‌آزمایی یک ادعا !
  • ضرورت خرید حمایتی تخم مرغ در راستای کاهش زیان مرغداران
  • گزارش ایرنا از راستی آزمایی خبر بی‌بی‌سی درباره نیکا شاکرمی
  • نقش شوراها در تحقق شعار سال انکار ناپذیر است
  • دستگیری ۲ شرور که در محله فلاح تهران قدرت‌نمایی کردند
  • سپاهان وقت تلف کرد؟ رضاییان: مخالف این داستانم
  • ترکیب استقلال مقابل تراکتور با دو تغییر مهم
  • آغاز «ماه پنهان» با لیندا کیانی و آرمین رحیمیان
  • (ویدیو) تعریف متفاوت محسن هاشمی از فائزه، مهدی و میرحسین موسوی
  • سامانه بارشی در راه کرمان